برای تو مینویسم ، برای تویی که مرا از یاد بردی
برای تویی ک خاطرات شیرینت عمیق ترین زخم هارا ب قلبم میزند
برای تو مینویسم تویی که تماما خاطرات شیرین بودی و من اکنون کوهی از غم و دردم
من در این تاریکی با تن و روحی خسته و قلبی سرشار از زخم زمانه برایت مینویسم
مینویسم از لحظه ای که کاش نرفته بودی ، رفتن تو یک طرف و شروع جنون من طرفی دیگر
مینویسم از تو برای تو
مینویسم از نرمی دستانت ،از مهربانی قلبت ،از هوش و تیزبینی چشمانت
مینویسم از قلبی که برایت شکستمش
مینویسم از اعتمادی که برایت از بین بردمش
مینویسم و میخواهم بدانی که حق همیشه پیروز است
میخواهم بدانی تو پیروزی ، تو ن تنها به من بلکه بر همگان ثابت شدی
تو چیزی فراتر از انتظارم بودی ،چیزی فراتر از انتظار هرکسی
و نداشتنت سخت ترین امتحان زندگیم بود
امتحانی که مرا از پای در آورد ،امتحانی که ناجوانمردانه در زمانی نامناسب از من گرفته شد ،همان زمانی که در اوج سردرگمی و بی سوادی بودم ، از من امتحان معنای زندگی گرفته شد
و من ؟ همان بازنده ی همیشگی بودم ،همان بازنده ی نام آشنای زندگی
درباره این سایت